Web Analytics Made Easy - Statcounter

مسیری که مدیران سینمای ایران پس از پشت سر گذاشتن حوادث سیاسی و اجتماعی سال اخیر، پیش گرفتند، پناه بردن به ژانر کمدی برای نجات بود. همین حالا بیش از ۵۰ درصد گیشه در تصرف آثار کمدی است و به نظر می‌رسد سایر ژانرها، خارج از گود باشند و در حقیقت آنچه در دو سال اخیر به عنوان آمار درخشان فروش سینمای ایران از آن یاد می شود بدون کمدی های بزن و بکوب و حتی گاه پهلو زده به فیلم فارسی تقریبا اصلا وجود ندارد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به گزارش اقتصاد۲۴، همچنین باید توجه داشت که مجموع فروش سینمای ایران اکنون در حالی به حدود ۶۳۰ میلیارد تومان رسیده که حدود دو سوم از میزان کل فروش سینمای ایران به کمدی «فسیل» (۲۷۷ میلیاردتومان) و «هتل» (۹۱ میلیارد تومان) تعلق دارد و البته لازم به ذکر است که صدرنشینی فیلم‌های کمدی اتفاقی بی‌سابقه در فروش سالانه سینما نیست و فیلم‌های طنز در دوره‌های مختلف نیز عنوان پرفروش‌ترین سال را از آن خود کرده‌اند. اما شاید در کمتر دوره ای بوده است که سینمای اجتماعی ایران در چنین شرایط بحرانی قرار گرفته باشد. از یاد نبریم که در همین سینما، فیلم های اصغر فرهادی، فریدون جیرانی، سعید روستایی، مرحوم داریوش مهرجویی، ابراهیم حاتمی کیا و ... بسیاری دیگر از کارگردانان اجتماعی ساز و یا درام ساز سینمای ایران بارها توانسته بود سینمای کمدی را پشت سر بگذارد.

اما حالا می بینیم که اگر فیلم های کمدی از سینمای ایران منها شود با بحرانی جدی در فروش سینمای ایران مواجه خواهیم شد و در حالی تا زمان تنظیم این گزارش سهم فروش تنها دو فیلم رقمی حدود ۳۶۸ میلیارد تومان است که مجموع بیش از ۲۰ فیلم دیگر تنها حدود ۲۶۰ میلیارد تومان فروش داشته اند و این به آن معناست که اکنون با سینمایی نیمه ورشکسته مواجه هستیم که با توجه به تراز مالی در بدنه خود به طور کامل با ادامه این روند دچار بحران خواهد شد.
کمدی یا هجو، مساله این است!

حالا دیگر گویی قرن‌ها از کمدی‌های ارزشمندی چون «اجاره نشین‌ها»، «آدم‌برفی»، «مارمولک»، «مهمان مامان»، «دایره زنگی» و «ورود آقایان ممنوع» گذشته است. روزگاری که ژانر کمدی هنوز به سیرک بدل نشده بود، سینمایی که حتی در کمدی‌ترین شمایل خود، دست‌کم با مکتب بنیانگذاران کمدی مانند چارلی چاپلین، باستر کیتون، هارولد لوید، لورل و هاردی، توانست تلخی‌ها و نازیبایی‌های اجتماعی را با افکار خنده‌دار و داستان‌های جذابی ترکیب کند تا تماشاگر به این مسائل عمیق‌تر فکر کند. اما حالا گویی، در سینمای ما، مرز بین ژانر کمدی و هجو به طور آشکار نامرئی شده است. گویی هدف اصلی تولید کمدی‌ها، صرفاً پر کردن زمان تماشاگران و خارج کردن ذهن آن‌ها از دغدغه‌ها و معضلات جامعه است. روندی که طراحان این روند اکران، به خوبی از آن آگاه و تنها به دنبال اشباع اهداف تجاری و سیاسی خود هستند.

به گزارش اقتصاد ۲۴، از ابتدای سال جاری تا لحظه نگارش این گزارش، سینماهای کشور در سراسر استان‌ها، ۶۲۷ میلیارد تومان فروش داشتند. در این بازه تعداد ۴۱ فیلم در ۴۱۸ هزار و ۱۳۴ سانس اکران شد و ۱۴ میلیون و ۶۰۶ هزار نفر به تماشای فیلم‌ها نشستند، اما در همین بازه زمانی تا نیمه آبان ۱۴۰۱ در سال گذشته، تعداد ۴۲ فیلم در ۳۹۸ هزار سانس اکران شد. تعداد مخاطبان ۸ میلیون و ۹۹۲ هزار نفر و میزان فروش حدود ۲۷۹ میلیارد تومان بود.

البته اختلاف معنادار میزان فروش در این دو بازه زمانی فارغ از تاثیر فاحش شرایط اجتماعی و سیاسی سال گذشته، بی‌تاثیر از افزایش بهای بلیط (قیمت بلیط در سال ۱۴۰۱ از ۲۵ تا ۴۵ هزار تومان مصوب شد که این رقم در سال جاری به ۶۰ هزار تومان رسید) و سامانه‌ای ارائه‌دهنده آمار که پیشتر شائبه انحصارگری و پرفروش‌نمایی، در حوالی آن موج می‌زد، نیست.


فیلم‌سوزی، خواب تولیدات سینمایی و چند نکته دیگر

صنعت سینما در ایران همچنان با چالش‌ها و مسائلی مواجه است که نیاز به توجه و راهکارهای جدی دارد. در حال حاضر، ۱۸ فیلم در سراسر کشور در سالن‌های سینما نمایش داده می‌شوند. این تعداد فیلم در حدود ۷۰۰ سالن سینمایی کشور اکران می‌شوند. به این ترتیب اگر عدالت در اکران رعایت شود و سینماداران نیز به مساوات قائل باشند، سهم هر فیلم تقریبا ۳۸ سالن خواهد بود. اما واقعیت آماری این است که بسیاری از سالن‌های سینمایی کشور تک‌سالنه یا دوسالنه هستند و نمی‌توانند تعداد زیادی از این ۱۸ فیلم را نمایش دهند و مشخصا چند فیلم به‌خصوص را اکران می‌کنند. از طرفی، زمانی که تعداد فیلم‌های اکران هفتگی افزایش می‌یابد، سینمای سرگروه بی‌ارزش می‌شود و در نتیجه، سینماداران نیز هیچ الزامی برای نمایش فیلم سرگروه خود نمی‌بینند. این موضوع منجر به فیلم‌سوزی می‌شود و به این معناست که بسیاری از فیلم‌ها به خاطر نبود سالن‌های کافی برای نمایش، به خاک سپرده می‌شوند.

از آن جایی که تعدادی از فیلم‌ها فروش خوبی دارند و همچنان تعدادی دیگر اکران می‌شوند، این موضوع موجب می‌شود که سالن‌های موجود به اشباع برسند و ضریب صندلی‌هایی که در اختیار دارند، پائین بیاید. به عنوان مثال، کمدی «هتل» در حال حاضر، ۵۶۱ سالن دارد.


حالا می‌شود حساب و کتاب کرد که ۱۳۹ سالن باقی‌مانده چگونه خواهند توانست ۱۷ فیلم دیگر را پوشش دهند! این یعنی فیلم‌سوزی.

به گزارش اقتصاد ۲۴ ، فیلم‌ها در حال حاضر برای نجات گیشه، اکران نمی‌شوند بلکه با هدف پوشاندن خواب تولیدات سینمایی به صورت قطره‌چکانی اکران می‌شوند. چنین است که با شروع پائیز تنها ۸ فیلم تازه به جدول اکران اضافه شد و جدول اکران به ادامه نمایش بسیاری از کمدی‌های قدیمی چون فسیل بسنده کرد تا عرصه خالی نماند. بماند که طبق داده‌های روزنامه فرهیختگان تا سال گذشته، کاهش قابل توجه پروانه ساخت فیلم در دولت سیزدهم قابل توجه است که به نظر می‌رسد پای سختگیری‌های سینمایی در میان باشد.

ورشکستگی سینمای ایران توقیفی‌ها و در صف‌مانده‌ها

وزیر ارشاد، درحالی سال گذشته مدعی شده بود که برخی به اشتباه می‌خواهند این دولت را دولت انسداد معرفی کنند که هفته گذشته ماجرای ممنوع‌الکاری ۲۰ بازیگران زن سینمای ایران خبرساز شد، بازیگرانی که در میان آن‌ها نام افرادی چون گلاب آدینه، سیمین(فاطمه) معتمدآریا، پانته‌آ بهرام، هنگامه قاضیانی، ترانه علیدوستی و باران کوثری به عنوان بازیگران مهم، پرکار و پولساز صنعت سینما نیز به چشم می‌خورد. بماند که با حذف این بازیگران، می‌توان گفت سینما از حضور بسیاری از هنرمندان حرفه‌ای و جریان‌ساز زن خالی خواهد ماند که نمی‌توان جای آن‌ها را با هیچ‌کدام از مهره‌های صداوسیمایی موجود پر کرد!
به بهبود سرعت، عملکرد و ایمنی کسب و کار خودتون فکر کنید.

بماند که در این دولت دست کم پنج فیلم توقیف شد، , پرده نقره‌ای بیشتر سهم فیلم‌های ارگانی چه در جشنواره فجر و چه در نمایش عمومی شد و حال طبق گزارش فرهیختگان، حداقل ۲۴۳ فیلم در صف اکران قرار دارند که از این تعداد حداقل ۱۰۰ فیلم، مهم و شانس گیشه هستند اما کماکان اکران قطره‌چکانی به فیلم‌سوزی و ترافیک پیش از اکران دامن زده است. بماند که به نظر می‌رسد، وزارت ارشاد مسئولیتی در قبال دیگر آثار توقیفی نیز احساس نکرده و اساسا آن‌ها را از یاد برده است. آثاری چون «کاناپه» ساخته کیانوش عیاری، «قاتل وحشی» ساخته حمید نعمت‌اله، «صد سال به این سال‌ها» ساخته سامان مقدم و «گزارش یک جشن» به کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا.


معضلات پیش‌ رو سینمای ایران

تولیدات سینمایی ایران اکنون با بحران رکود مواجه است. از یک سو، سینماگران مستقل برای تامین منابع مالی برای تولید فیلم‌های خود مشکلات دارند، و این به تدریج منجر به کاهش تولیدات مستقل می‌شود. از سوی دیگر، تحریم‌ها و ممنوع‌الکاری‌های گسترده، عرصه را بر تولیدکنندگان آثار تنگ کرده است. مساله هم امکان سرمایه‌سوزی در صورت محدودیت و توقیف است و هم کمبود بازیگران!

بسیاری از سینماگران مستقل به دلیل محتوای جسورانه یا نقدهای اجتماعی و سیاسی که در آثار خود مطرح می‌کنند، تحت فشار قرار گرفته و خودخواسته یا به اجبار به انزوا رفته‌اند، روندی که دورنمای روشنی از سینمای صدساله این مرز و بوم که بخشی از هویت هر ایرانی است، به چشم نمی‌خورد. برای این سینما نگرانیم، نگران...

۲۲۰

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1834481

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: بازیگران سینما و تلویزیون ایران سینمای ایران کارگردانان سینمای ایران فروش سینمای ایران میلیارد تومان سال گذشته فیلم سوزی کمدی ها فیلم ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۰۴۶۳۴۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سینما بدون چهره کارگر ایرانی

این سوال مطرح است چرا از کارگرانی که در کوران انقلاب، اعتصاب‌های سراسری به راه انداختند، داستانی ساخته نشده است؟ چرا از شجاعت و احساس مسئولیت شهدای کارگر که در برابر بمباران‌های دشمن ایستادگی کردند و اجازه توقف اقتصاد کشور را ندادند، چیزی نمی‌بینیم؟ - اخبار رسانه ها -

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، روز جهانی کارگر، روز ارزش‌گذاری و احترام به تلاش گروه فعال، زحمتکش و ارجمندی از بدنه اجتماع است که در صف مقدم تلاش برای حفظ استقلال اقتصادی کشور قرار دارند. کارگران، در هر صنف و رشته‌ای چه کارگران صنعتی، چه خدماتی و... تنها برای خود و تأمین معاش‌شان فعالیت نمی‌کنند، بلکه تلاش آنها در نگاهی بزرگ‌تر و کلی‌تر، برای همه جامعه است، آنها هستند که نبض اصلی تولید کشور را در دست دارند و بدون تلاش پیگیر و همواره آنان، نمی‌توان به شعارهایی از جنس جهش تولید دست یافت.

خارج شدن تولید از رکود و ارتقای آن نیازمند اجرایی‌شدن مجموعه‌ای از بایسته‌هاست. بخشی از این بایسته‌ها، البته اقتصادی و مدیریتی است. مسئولان باید برای مهار تورم و افزایش ارزش پول ملی تمهیداتی بیندیشند و در خصوصی‌سازی و واگذاری مراکز اقتصادی و کارخانه‌ها به شکلی عمل کنند که حقوق کارگران، ضایع نشود. با همه اینها، همه چیز اقتصادی نیست. بخش مهمی‌ از این مسأله، فرهنگی هم هست. ممکن است بگویید حقوق عقب افتاده کارگر را چه به فرهنگ؟! مسأله اینجاست که اگر فرهنگ تولید و تولیدگرایی، در سرزمین ما به‌خوبی ریشه کند، تولید و فعالان این بخش ارزش واقعی خود را خواهند یافت و تصویر کلی جامعه به سمتی خواهد رفت که یک تلاشگر در یک کارخانه، یک کارگر دلسوز و حرفه‌ای و یک کارفرمای حق‌گزار را به چشم سربازانی در میدان پیشرفت ملی خواهند دید و این گونه است که دیگر به‌راحتی نمی‌شود حقوق کارگر را به عقب انداخت و حق‌شان را خورد. بخشی از این فرهنگ‌سازی را باید هنرمندان کشور به‌دست بگیرند.
 
احتیاط در گفتن از کارگران
واقعیت این است که ادبیات کارگری در کشور ما دارای پیشینه‌ای قابل بررسی است. آثار نویسندگانی چون احمد محمود، علی‌اشرف درویشیان و محمد‌علی گودینی در این زمینه ارزش‌های ادبی و هنری دارد اما این شاخه از ادبیات داستانی ما خیلی زود زیر سایه ادبیات داستانی زبان‌گرا و نیز داستان‌های آپارتمانی رنگ باخت. از سوی دیگر سینمای ایران از همان نخست، چنان دور از فضای واقعی اجتماع بود که در پیش از انقلاب، کلاه مخملی‌ها در آن، چهره پررنگ بودند و در بعد از انقلاب هم بعد از چندین سال دوباره سینمای ما به گنده لات‌های قمه‌کش رجوع کرده است. در چنین سینمایی همیشه کارگر، نادیده گرفته شده است؛ البته از این مسأله هم نباید گذشت که بخشی از نادیده گرفتن فضاهای کار و کارگری در سینما و ادبیات ایران، کژکارکرد ادبیات مارکسیستی است. ادبیات و هنر چپ که تحت تأثیر ادعاهای مارکسیسم، خود را ناجی کارگران و زمینه‌ساز ظهور انقلاب‌های کارگری محتوم در جهان می‌دانست، تا توانست از نام کارگر استفاده کرد. این‌که کارگران در جوامع کمونیستی همچنان همان موجودات استثمار شده پیشین بودند، بدون این‌که امیدی به آزادی بیان و رفاه اجتماعی داشته باشند. سینماگران و ادیبان ایرانی از بیم این‌که به مارکسیسم متهم شوند، در نزدیک‌شدن به مسأله کارگران با احتیاط بسیار عمل کردند. 
 
کارگر در سینمای ایران، بی‌چهره است
در سینمای بعد از انقلاب، با وجود این‌که کارگران خود از قشرهایی بودند که از نخست، همدل و همپای انقلاب بودند و در دوران سخت مبارزه با پیوستن به اعتصابات سراسری در فلج کردن نظام شاهنشاهی نقشی پیشرو داشتند، این کم‌اعتنایی به کارگران ادامه داشت. شاید با قدرت گرفتن چپ‌های اسلامی‌ در دوره‌هایی از حیات جمهوری اسلامی، انتظار این بود که ادبیات و فرهنگ کارگری جانی بگیرد اما در همین دوره‌ها هم تکنوکرات‌های راستگرا بخش مهمی‌ از قدرت را به‌دست گرفتند و فرهنگ و هنر در دوران استیلای آنان بیشتر به سمت فضایی رفت که آنان به‌دنبال آن بودند، فضایی که در آن تولید و کارگر و چیزهایی از این دست اولویتی نداشتند. نتیجه این غفلت طولانی در پرداختن به کارگران در سینمای ایران، این شده است که در سینمای ایران ما قهرمان یا چهره برجسته‌ای که کارگر باشد، نداریم. کارگران در سینمای ایران نه‌فقط مورد توجه نبوده‌اند، اصولا بی‌چهره‌اند. همین الان اگر بخواهید چهره‌های سینمایی برجسته در حوزه‌های مختلف را در ذهن مجسم کنید، نمونه‌هایی به ذهن‌تان می‌آید. مثلا چند کارمند شاخص، پزشک شاخص، نظامی‌ شاخص و... اما یک شخصیت سینمایی شاخص که کارگر باشد به ذهن نمی‌آید. کارگران در سینما همیشه حاشیه بوده‌اند و به همین دلیل برجسته نشده‌اند و تصویری از آنها در ذهن نمانده است. 
 
کارگری که هست، کارگری که دیده می‌شود
فهرستی از فیلم‌هایی را که شخصیت اصلی آنها کارگر بوده است، مرور کنیم: «جنگ جهانی سوم» هومن سیدی،«روسری آبی»، «زیر پوست شهر» و «قصه‌ها» رخشان بنی‌اعتماد، «اینجا بدون من» بهرام توکلی، «کارگر ساده نیازمندیم» و «زندگی جای دیگری است» منوچهر‌ هادی، «زندگی ادامه دارد» عباس کیارستمی، «بادکنک سفید» جعفر پناهی، «جمعه» حسن یکتاپناه، «زمانی برای مستی اسب‌ها» بهمن قبادی، «آبادانی‌ها» کیانوش عیاری، «دان» ابوالفضل جلیلی، «آتشکار» و «خواب تلخ» محسن امیریوسفی، «چندکیلو خرما برای مراسم تدفین» سامان سالور، «چند می‌گیری گریه کنی» شاهد احمدلو، «چهارشنبه‌سوری» و«جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی، «باد در علفزار می‌پیچد» خسرو معصومی، «تنها دوبار زندگی می‌کنیم» بهنام بهزادی، «محیا» اکبر خواجویی، «هیچ»، «استراحت مطلق» و «بیست» رضا کاهانی، «کیفر» حسن فتحی، «دیگری» مهدی رحمانی، «لطفا مزاحم نشوید» محسن عبدالوهاب، «آقا یوسف» علی رفیعی، «آلزایمر» احمدرضا معتمدی، «شیفت شب» و «سوت پایان» نیکی کریمی، «گزارش یک جشن» ابراهیم حاتمی‌کیا، «مرگ کسب و کار من است»، «مردی که اسب شد»  و «همه چیز برای فروش» امیرحسین ثقفی، «جیب‌بر خیابان جنوبی» سیاوش اسعدی، «حوض نقاشی» مازیار میری، «چندمتر مکعب عشق» جمشید محمودی،  «ارسال یک آگهی تسلیت برای روزنامه» ابراهیم ابراهیمیان، «انتهای خیابان هشتم» علیرضا امینی، «پنج‌ستاره» مهشید افشارزاده، «خداحافظی طولانی» فرزاد موتمن، «چهارشنبه 19 اردیبهشت» وحید جلیلوند، «ابد و یک روز» و «برادران لیلا» سعید روستایی، «سینما نیمکت» محمدرضا رحمانیان، «برادرم خسرو» احسان بیگری، «به یک کارگر ساده نیازمندیم» پدرام کرمی‌ و... .

معادل‌سازی کارگر و فقر
در اغلب این فیلم‌ها، کارگران موضوع فیلم شده‌اند تا وضعیت اقتصادی وخیم، شوربختی و بی‌پولی‌شان به‌تصویر درآید. در بیشتر فیلم‌های سینمای ایران، کارگری و فقر معادل هم قرار گرفته‌اند و در نتیجه این فقر است که آنها گاه دست به کارهایی می‌زنند که برای‌شان دردسرساز است. کارگر در بیشتر فیلم‌های ایرانی، به‌خاطر شرافتش در انجام دقیق و درست کارش با وجود کم بودن حقوق و مزایایش تصویر نشده است.  البته که وضعیت اقتصادی بسیاری از کارگران ما قابل قبول نیست اما اگر سینمای ایران چشمش را روی این قشر شریف بهتر می‌گشود، سوژه‌های تازه و جذابی در زندگی همین قشر می‌دید. 

چرا این کارگران را ندیدید؟
این سؤال مطرح است که چرا داستانی از کارگرانی که در کوران انقلاب، اعتصاب‌های سراسری را به راه انداختند، ساخته نشده است؟ چرا از شجاعت و احساس مسئولیت شهدای کارگر که در برابر بمباران‌های دشمن ایستادگی کردند اما اجازه توقف اقتصاد کشور را ندادند، چیزی نمی‌بینیم؟ (نیاز به توضیح نیست که فیلم‌هایی مانند پالایشگاه را دچار ضعف مفرطند، محسوب نکرده‌ایم)، کارگرانی که با هوشمندی و خلاقیت، دستگاه‌های از رده خارج را نوسازی کردند یا با اختراعات و ابتکارات خود، به افزایش بهره‌وری و رشد اقتصادی کشور کمک کردند، ارزش توجه نداشتند؟ سینمای ایران باید این غفلت تاریخی را جبران کند و دوباره در تعریف و توجه خود از جامعه کارگری تجدید‌نظر کند. 

مسیری که برگشت
سینمای انقلاب اسلامی در سال‌های نخست حرکت خود، چشم بینایی درباره قشرهای مختلف اجتماعی داشت و با شکار داستان‌هایی از دل جامعه،سعی می‌کردچتری فراگیربرای همه اقشاراجتماعی داشته باشد.این امر از یک سو به وسعت نگاه و اطلاعات فیلمسازان برمی‌گشت و از دیگر سو به شرایط اجتماعی که درآن سهیم بودن همه اقشار واصناف برای سرپا نگه داشتن کشور در گرماگرم نبردی سخت و جنگی تحمیلی مشخص بود.ساخت فیلم‌هایی همچون «شیلات» به کارگردانی رضا میرلوحی و نویسندگی محمد بلیش مازندارانی، محصول سال 1362 با بازی ماندگارزنده یاد داوودرشیدی درباره کارگران شیلات وهمچنین«ترن» به نویسندگی و کارگردانی امیر قویدل محصول سال1366بابازی فرامرز قریبیان وخسرو شکیبایی درباره کارگران خط آهن، نمونه‌هایی از این دست فیلم‌هاست. هردو فیلم که با وجود گذشت چهار دهه از ساخت‌شان هر دو دیدنی و سرپاست، به نقش مستقیم و مهم کارگران در انقلاب توجه دارند، فیلم‌هایی که همچنان هم به لحاظ قصه وکشش داستانی مخاطبان رابه دنبال خود می‌کشانند، هم داستان‌هایی کاملا ایرانی وبومی دارند وهم البته به نقش مهم وسازنده کارگران گمنامی می‌پردازند که درمسیرپیشبرد اهداف انقلاب مؤثر بوده‌اند. این مسیر درسال‌های دهه70، ادامه نیافت وسینمای ایران به مسیری دیگر افتاد وفیلم‌هایی چون ترن و شیلات، فقط در خاطره تصویری مردم ما قرار دارند. 

منبع: جام‌جم آنلاین

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • رکورد فروش اکران برخط فیلم‌های سینمایی جابه‌جا شد
  • جزئیات مست عشق؛ مولانا و شمس در پرده سینما
  • کدام فیلم‌های سینما به جامعه کارگری ادای دین کردند؟
  • پرمخاطب‌ترین فیلم هنر و تجربه معرفی شد
  • سینما به روایت «آپاراتچی»
  • سرگذشت غم‌انگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران؛ صدیقه سامی نژاد که بود؟ (+عکس)
  • سینما بدون چهره کارگر ایرانی
  • «مست عشق» ، زمانی برای مستی سالن های سینما / روایت مولانا و شمس ، پدیده ای فراتر از اکران
  • سرگذشت غم‌انگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران
  • اولین هنرپیشه زن سینما و یک سرگذشت تلخ پرتکرار